روانکاوی خویشتن

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تحسین طلبی

همه ی آدما از تحسین شدن خوششن میاد. این درست نیست که بگیم اگه کسی تحت تریبت صحیح واقع شده نیازی به تحسین شدن توی جامعه نداره. این غلطه. ولی فرق کسی که تحسین طلب هست با کسی که تحسین طلب نیست اینجاست که فرد معمولی کارش رو انجام میده و مرتب یه چشمم به این نیست که من تحسین شم. در واقع کارهاش رو در راستای تحسین شدن پیش نمیبره. بلکه کاراشو اونطوری که فکر میکنه درسته انجام میده. در نهایت چون کارها به خوبی و درستی پیش رفتن توسط جامعه تحسین میشه. و از این موضوع هم خوشحال میشه و خوشش میاد.

اما من به عنوان یک فرد تحسین طلب در راستای این که چه کاری درسته پیش نمیرم. 

من همش یه چشمم به اینه که بقیه میگن چه کاری درسته و چه کاری نادرست. تا از جانب دیگران تحسین شم. چون تحسین لازم و کافی رو در کودکی دریافت نکردم. و الان مرتب میخوام این نیازم رو برطرف کنم.

به نظرم علاوه بر خوراک، پوشاک، مسکن انسان یک سری نیاز های اولیه ی دیگه هم داره. یکی از اینا نیاز به تحسین شدنه. که اگه بهش پاسخ داده نشه فرد در بزرگسالی مرتب دنبال راه هایی هست که این نیازش رو جبران کنه. اونم جایی خارج خانواده چون به صورت ناخودآگاه فکر میکنه نمیتونه توی خانواده برطرف کنه. ولی یه نکته هم اینجاست. اگه من با پدر و مادرم درست صحبت کنم و بتونم این نیازم رو در حال حاضر برطرف کنم احتمالا آسیب های قبل رو حبران کنه. چون این نیاز چیزی نیست که فقط مربوط به یه دوره از زندگی باشه. من چه قبل چه الان بهش نیاز داشتم. و الان بیشتر چون الان نسبت بهش آگاه هستم ولی شاید قبلا نبودم! پس بهتره الان برم برطرف کنم و بهش پاسخ بدم. پس این شد درمان:)) آدم تا وقتی زندس فرصت داره!

درمورد خود مسئله هم باید بگم من به جای اینکه روی کار تمرکز کنم دنبال اینم که کی جواب میگیرم و کی تحسین میشم. خب الان فهمیدی این غلطه و چی درسته؟ فهمیدی یه آدم که تحسین طلب نیست چطور رفتار میکنه؟ تو هم اینطوری رفتار کن!

  • موازی
  • ۰
  • ۰

بهم ریختگی

اعصابم خورده. با اینکه نمیدونم کجا اهداف سال 97 ام رو نوشته بودم ولی یه چیزایی ته ذهنم هست که قرر بود 3 میلیون پول در بیارم. ولی الان هیچیییییییییی. خودم هیچی در نیاوردم. اگرم پولی دارم دسترنج من نبوده. الانم هی دارم میپرم از این شاخه به اون شاخه. تمرکز ندارم. همش تقصیر خودمه. اگه همون ماه اول به جای اینکه پوکر فیس نگاشون کنم در مورد حقوق پرسیده بودم الان اینطوری نبود. بادی حرف زد. باید به موقع حرف زد. من بدموقع حرف میزنم. و نتیجه خوبی نمیگیرم. 

درسته خب این بحث اسمبلی و رجیسترها رو الان درست نفهمیدم ولی ذهنم هم خیلی متمرکز نیست. مطلبی که میشه تو 2 ساعت خوند رو یک روز اسش وقت میذارم. الانم هی بین سی پلاس و اندروید و یو ای و گیم دارم سوییچ میکنم. باید رو یک مسئله تمرکز کنم. خب من بیشتر به اپلیکیشن علاقه دارم نه به ui و اگه بهش فکر میکنم به خاطر اینه که آگهی کار زیاد براش دیدم. پس بهتره به کل از ذهنم پاکش کنم و دیگه نرم سراغش. درسته زود بازدهی داره و خیلی سریعتر از اندروید میشه آپ اند ران شد و حتی جذاب هم هست ولی خب خیلی کمتر دوسش دارم. 
الانم راستش کاری از دستم بر نمیاد تا بعد عید شه که برم سرکار دوباره. به اینم نمیخوام فکر کنم که میخوام برم سر کار قبلیم یا میخوام برم دنبال کارهای زودبازده دیگه. ولی اینو میدونم که من حتی یک ثانیه رو هم مفتی کار نمیکنم.

خوندن این کتابی که دارم میخونم از نون شب واجب تره. الان میدونی چقدر لازمه دیگه. بیس همه چیزه. و مطمئنم که باید بخونم و بخورمش. واسه همین بهتره الان فکر پول درآوردن رو بریزم دوووور و فقط این کتاب رو بخونم. روزی 5 ساعت این کتاب رو بخونم. روزی دو ساعت واسه بات وقت بذارم و یکساعتم ویولن. میخوام تایم بگیرم. میخوام به چیز دیگه ای فکر نکنم. سرچ های بیخود هم ممنوع اصلا. همه جیز باید در راستای خوندن این کتاب باشه. ساعت 12-2 هم باید کتاب نت ورک رو بخونم. فعلا حتی نمیخوام به اندروید فکر کنم. یکم اینطوری پیش برم تا ذهنم آروم شه. بعد به بقیه چیزام فکر میکنم.

  • موازی
  • ۰
  • ۰

حرف بزن

من اومدم یه مسئله ای رو تو ح.ب بیان کردم. بعد دیدم بذار بشکافم ببینم چی میشه. الان شکافتم و حل شده تقریبا ولی اینقدری طولانیه که نمیخوام بذارمش تو ح.ب واسه همین اومدم بذارمش اینجا. البته جا داره طولانی ترش کنم ولی باید برم سراغ درسم:))

جالبه که با وجود اینکه خودم دلم نمیخواد و به نظرم درست نمیاد که با سیل جمعیت جلو برم ولی به کسایی که با این سیل پیش میرن حسادت میکنم:-"
پارادوکس هایی که در من وجود داره عجیبن! البته خب تا حدودی منطقی به نظر میرسه. چون وقتی با سیل جمعیت جلو بری دو تا نکته داره. یکی اینکه حیالت راحت تره. تو دایره ی امن هستی و به هرحال یه چیز تست شده ست و میتونی از بقیه هم کمک بگیری و اینا. یه نکته دیگشم اینه که اگه خدای نکرده افتادی تو چاه میتونی بندازی گردن دیگران:Dولی خب بعضی چیزا واسه همه یکی جواب نمیده. واسه همه درس خوندن تا دکتری جواب نمیده. واسه همه بشر ازدواج لازم و ضروری نیست. و یا حتی قبول شدن تو دانشگاه تاپ! و خیلی مثالای دیگه.
 درسته که منم اگه شرایطشو داشتم عین بقیه رفتار میکردم و همون راه بقیه رو میرفتم و الان که نتونستم حسادت میکنم. ولی وقتی با سیل جلو نری میتونی فکر کنی و راهتو انتخاب کنی. و من الان فکر میکنم و انتخاب میکنم. این خوبه. حتی اگه منطقی فکر کنم درصد امنیتش هم بالاست. 
خب پس با سیل جلو رفتن چی داره که من هنوز ته ذهنم بهش حسادت میکنم؟ فکر میکنم یه نوع تحسین رو هم به دنبال داره. منظورم از تحسین شاید تشویق نباشه. همین که دیگران با دید خوب و مثبت درموردش صحبت میکنن و با شک قضاوتش نمیکنن تحسین محسوب میشه. مثلا تو خونواده ما اینطوری بوده که همه برن تجربی. خب وقتی یکی دیگه هم میره تجربی میگن اینم رفت تجربی -و مثلا خانم دکتر صداش میکنن!- و تمام. حالا من این وسط پا شدم مخالفت کردم با همه و گفتم میخوام برم ریاضی. خب در مورد این موضوع خیلی خوب صحبت نمیکنن. از عدم توانایی و موفقیت یک دختر در ریاضی میگن! و سعی میکنن نصیحتت کنن که این رشته عاقبت نداره. این مسئله که من دهن بین هستم و قضاوت دیگران مهمه بسیار واضح می باشد:-" و برای همین الان بعد از 8-9 سال به این فکر میکنم که شاید اگه رفته بودم تجربی بهتر بود و گاهی به دختر عمم حسادت کنم! خب اینکه خانوادت و اطرافیانت هنوز نتونستن این مسئله رو قبول کنن که تو رفتی رشته ریاضی و هنوز بهت بگن اگه رفته بودی تجربی بهتر بود طبیعیه که ته ذهنت از اینکه مثل بقیه نخواستی رفتار کنی آرامش نداشته باشی!
من دو بخش وجودی دارم. یه بخشی که بهم یه سری فرامین میده که مثلا برم ریاضی، یه بخش دیگم دارم که به خاطر حرفای بقیه پشیمون میشه و پر از استرسه. و من تو زندگیم خیلی کارا رو بر خلاف دیگران انجام دادم- شما چند نفر رو میشناسید ترم یک ارشد انصراف داده باشن؟- هم دنبال پیدا کردن و یافتن راه خودمم هم دنبال تحسین دیگران. ولی باید اینو بدونم بعضی تحسین ها برای اینه که تو بشی برده ی دیگران. ببخشید که همش مثالای تجربی-ریاضی میزنم ولی این مسئله ته ذهنم وجود داره و بهم احساس عدم اطمینان میده و میخوام برطرفش کنم. طرف میدونه تو بری مهندسی هیچ منفعت مستقیمی براشون نداری ولی اگه پزشک شی میتونه بیاد مجانی تو درمانش کنی. یا پز بده بگه فلان کسم خانوم دکتره. خب این آدم ناخواسته -یا شایدم خواسته!- ناراحت میشه از اینکه نرفتی تجربی و آرزوهاشو به باد دادی:D واسه همینم سعی میکنه روی تو تاثیر بذاره و با عدم تحسینت پشیمونت کنه. و تو اگه یه ضعف کوچیک نشون بدی باختی:P
نتیجه گیری حرفام اینه که قوی باش و اون چیزی که مغزت میگه درسته رو انجام بده. با آگاهی از دلیل حسادت دیگه حسادت نمیکنم:)
  • موازی